این شعر زیبای استاد محمد حسین شهریار رو تقدیم می کنم به همه ی مادر وپدرها، خاصه پدر و مادر خود م
خدا، مادر، پدر
بار بگذارد ولی هرگز نکاهد بار مادر
بلکه صدبار دگرهم می شود سربار مادر
جسم و جانش متصل باشد به جسم و جان فرزند
از جنین تا وقت مردن، وین خود از اسرار مادر
نیمه شب پستان نهادن در دهان شیر خواره
با هیالای خطر آن خفتن بیدار مادر
هر بلایی کان مقدر گشته با طفلان معصوم
پیش از آزار عزیزان می دهد آزار مادر
طفل را هر لحظه خوفی هست کان تسکین نیابد
جز به زیر با ل مهر و نازش و تیمار مادر
بچه هر ناز و گزندش رو به مادر دارد و بس
زانکه دیواری کجا کوته تر از دیوار مادر
هرچه کودک مایه ی رنج و عذابش نیز باشد
باز مادر طفل خود خواند گل بی خار مادر
لقمه اش راه دهان طفل را بهتر شناسد
جوجه دیدی چون بچیند چینه از منقار مادر
وه چه موسیقی است لالای حزینش با جگر بند
تار زلفش سیم ساز و سینه خود گیتار مادر
خاصه کز بعد تولد خواه زشت و خواه زیبا
نقطه ی مرکز شود با گردش پرگار مادر
وه چه رویاهای شیرین زاید از آینده ی طفل
در دماغی از امید و آرزو سرشار مادر
قیمت و مقدار فرزندان چو مادر کس نداند
تا بدانید ای عزیزان قیمت و مقدار مادر
جان فدای طفل سازد،من خود این با چشم دیدم
گشتن مادر به دور کودک بیمار مادر
بی دریغ و بی ریا از خود گذشتن داند آری
کس نیابی با گذشت مادر و ایثار مادر
دور خود تا کودکان را سالم و سر خوش نبیند
با هزا رش بلبل و گل نشکفد گلزار مادر
او چراغ خانه و کانون گرم خانواده است
کیست کو از خوان نعمت نیست برخوردار مادر
خود به بازار طبیعت کاین همه انواع کالاست
هیچ کالایی ندارد گرمی بازار مادر
آسمان گر می گشاید چشم رحمت بر زمین ، نیست
جز برای اشک محزون و دل غمخوار مادر
مکتب ا ول که پی ریزی کند اخلاق و آداب
خود در آغوش است و در رفتارو در گفتار مادر
جنت است اجر و جزای مادران ، این خود نبی گفت
اجر چندین خدمت بی مزد یا بیگار مادر
آتش افروزان که تسلیحات جنگی می فروشند
غافلند از انفجار آه آتشبار مادر
ناله ی مادر بود انگیزه ی خشم خداوند
گو بترسید از خدای قادر و قهار مادر
ای که زنگار غمت بزدوده ما در این همه عمر
باری از آ ئینه ی دل برزد از زنگار مادر
یار ما بعد از خدا مادر، بعد از مادر پدر بود